امشب وقتی گل پسر جان دوید تو آشپزخانه و گفت:"مامان حالا که بابا نیومده آشغالا رو بده من ببرم بذارم دم در خونه” فهمیدم پنج سال زندگی پسر جان به سرعت برق باد گذشت و من نفهمیدم که چقدر زود گذشت. ولی به خودم امیدوار شدم که اینچنین مردی در خانه دارم،… بیشتر »
آرشیو برای: "مهر 1396"
چند سال پیش که دختر عمه جان از شیطنتهای دوقلوهایش حرف میزد و می گفت که دخترهای من جسورانه کمد لباس را بر سر خود آوار کردند، با خودم می گفتم مگر می شود جنس مونث این همه بازیگوش و خرابکار باشد. تا امروز که دختر بچه ی دو ساله ی خودم کمد کوچک گوشه ی خانه را… بیشتر »
آخرین نظرات